سخنان مهدوی از زبان امام ای
* ما مکرر عرض کردیم که همهی حرکتی کهبشریت در سایهی تعالیم انبیاء، در طول این قرون متمادیه انجام دادند، حرکت به سمتجادهی اسفالتهی عریضی است که در دوران حضرت مهدی (عجّل اللَّه تعالی فرجه الشّریف)به سمت اهداف والا کشیده شده است که بشر در آن جاده حرکت خواهد کرد. مثل اینکه یک جماعتیاز انسانها در کوه و کمر و راههای دشوار و باتلاقزارها و خارستانها با راهنمائیهایکسانی همین طور حرکت دارند میکنند تا خودشان را به آن جادهی اصلی برسانند.
* وقتی به جادهی اصلی رسیدند، راه بازاست؛ صراط مستقیم روشن است؛ حرکت در آن آسان است؛ راحت در آن راه حرکت میکنند. وقتیبه جاده اصلی رسیدند، اینجور نیست که حرکت متوقف بشود؛ نه، تازه حرکت به سمت اهدافوالای الهی شروع میشود؛ چون ظرفیت بشر یک ظرفیت تمامنشدنی است. در طول این قرون متمادی،بشر از کجراههها، بیراههها، راههای دشوار، سخت، با برخورد با موانع گوناگون، بابدن رنجور و پای مجروح شده و زخمآلود، در بین این راهها حرکت کرده است تا خودش رابه این جادهی اصلی برساند. این جادهی اصلی همان جادهی زمان ظهور است؛ همان دنیایزمان ظهور است که اصلاً حرکت بشریت به یک معنا از آنجا شروع میشود.
رهروان ولایت ـ آبگیر عمیقی را فرض کنید که جهت جلوگیری از سقوط افراد، آن را با موانعی محصور کرده باشند. در چنین شرایطی، احتمال غرقشدن افراد نابلد، تقریبا به صفر میرسد و هر عاقلی از چنین کاری حمایت و تشکر میکند. البته بودن یا نبودن موانع اطراف آبگیر، برای عدهی خاصی هیچ تفاوتی نمیکند؛ چون آنان به فنون شنا آشنایی کامل دارند و غرق نخواهند شد! اما حصارکشیدن، برای بخش بسیار زیادی از مردم، مفید و حیاتی است؛ مثل کودکان و افراد نابلد که سقوطشان در استخر، مساوی با مرگ آنان خواهدبود.
خطرات و آسیبهای فرهنگی و اخلاقی هم همینطور است. یعنی همیشه عدهای (البته کم و قلیل) هستند که دربرابر هجومهای سهمگین شیطانی، هیچ اثری نمیپذیرند و بهاصطلاح، رنگ نمیبازند اما در مقابل، حجم عظیمی از مردم، تابع محیط و شرایط حاکم هستند. در چنین وضعیتی، مقابله با ورود محصولات ضداخلاقی و ضددینی، حتما کار لازم و پسندیدهای خواهد بود چراکه سبب محافظت از دین و اخلاق عده زیادی میشود. حالا در چنین شرایطی، آیا میتوان گفت: بیایید به جوانها اعتماد کنیم» و با این توجیه، درهای کشور را بهسوی همهچیز بازنماییم؟
همین چندروز پیش بود که آقای رییسجمهور در توجیه سخنانش دربارهی آزادسازی ماهواره، به چنین استدلالی متوسل شد: به نسل جوان اعتماد کنیم. جوانهای ما با فطرتی پاک هستند و ایرانشان را با همهی وجود دوست دارند و به اسلام و خاندان ائمه و اهل بیت عشق میورزند. فطرتشان پاک است و حالا گوشهای، روزی، ماهی یا سالی خطایی شد، میشود آن را برگرداند و قابل برگشت است که هم انسان تواب است هم خداوند توبه را می پذیرد.»[1]
همین چندسطر، مملو از اشکالات اساسی است! آیا فقط جوانهای ما دارای فطرت پاکی هستند و مثلا جوانهای آمریکایی و اروپایی، فطرت پاکی ندارند؟ نمیبینید فرهنگ منحط غربی، چه بلایی بر سر آنان آورده است و چه انحرافات حیرتآوری، دامنگیر آنان شده است؟ در کجای دین، آمده که اگر جوانی، به قرآن و اسلام دلبسته بود دیگر نیازی به مراقبت شدید ندارد و میتواند خود را در معرض گناه قرار دهد؟ به سطر پایانی توجه کنید! آیا شما در جایی از متون دینی سراغ دارید که با استدلال توبهپذیر بودن خداوند»، حساسیت به گناه را کاهش دهند و زشتی آن را در ذهن مخاطب، کم کنند؟!
از اینها هم که بگذریم با احکام نورانی اسلام چه میکنید؟ مثلاً آیا حکم به حرامبودن خلوت زن و مرد نامحرم»، شوخی با نامحرم» و نگاه به نامحرم» را باید نشانهی بیاعتمادی اسلام به مردم بدانیم؟! یا اینکه باید گفت هدف اسلام، جلوگیری از زمینهی سهلشدن گناه برای انسان است؟ یا مثلاً اگر در اسلام، به پرهیز از معاشرت با اشرار، دستور اکید داده شده، آن را باید نشانهی عدماعتماد بدانیم؟ آیا اگر شما برای محافظت از دین و اخلاق فرزندان خود، مانع از همنشینی او با افراد فاسد شوید، بهمعنای بیاعتمادیِ شما به فرزندان خود» خواهد بود؟
بسیار متاسفیم که چنین استدلالی برای آزادشدن ماهواره» از زبان رییس جمهوری بیان میشود که خود در کسوت مبلغ دینی است و سالها همین استدلالها را بر فراز منابر بیان کرده است.
چگونه است که وقتی سخن از تحریماقتصادی به میان میآید شما حرفی از اعتماد به جوانان» نمیزنید و تمام تلاش و امیدتان را به راضیکردن شیطانبزرگ، معطوف میکنید؟ در حالیکه معنای صحیح اعتماد به جوانان، یعنی اعتماد به توانایی آنان در حلکردن مشکلات کشور؛ همانطور که امامراحل (رحمهالله) هم در جریان مبارزات علیه طاغوت و هم در کوران حوادث پس از انقلاب و جنگتحمیلی، با اعتماد به جوانان بر تمام مشکلات فایق آمد و بینی دشمن را به خاک مالید. چگونه است که در جریان تشکیل کابینه، به جوانان اعتماد نکردید و پیرترین کابینه را تشکیل دادید اما اینجا حرف از اعتماد به جوانان میزنید؟
مطالعهی قانون اساسی را به همهی دولتمردان محترم، توصیه میکنیم. بند اول اصلسوم این قانون در شرح وظایف دولت، میگوید: محیط مساعدی را برای رشد فضایل اخلاقی براساس ایمان و تقوا ایجاد کرده و با کلیهی مظاهر فساد و تباهی مبارزه کند.»
-----------------------------------------
پینوشت:
رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ کَثیراً مِنَ النَّاسِ فَمَنْ تَبِعَنی فَإِنَّهُ مِنِّی وَ مَنْ عَصانی فَإِنَّکَ غَفُورٌ رَحیمٌ[سوره ابراهیم/36] پروردگارا، آنها سبب گمراهى بسیارى از مردم شده اند. پس هر که از من پیروى کند و به آیینى که آورده ام پاى بند باشد، او از من است، و هر که مرا نافرمانى کند از من نیست، با این حال تو آمرزنده و مهربانى.»
سوال: چگونه بت ها که مجسمههایی از سنگ و چوب هستند، انسان را گمراه میکنند؟
پاسخ:
1.بتها همیشه جماد نیستند، گاهی انسان ها و طاغوت ها نیز بت می شوند.
2.مساله هنر و زیور آلاتی که همراه بت ها بود جاذبه داشت.
3.گاهی جهل سبب می شود که سنگ و چوب نیز ارزش پیدا کند.
اگر این آیه را همراه با آیه قبل معنا کنیم نتیجه ی خوبی به دست می آوریم، زیرا در آیه قبل ابراهیم گفت: خدایا فرزندانم را از بت پرستی دور بدار. »در این آیه می گوید: کسی که موحد و پیرو من بود از من است.»بنابراین تمام موحدان فرزندان مکتبی حضرت ابراهیم (علیهالسلام) هستند. همانگونه که پیامبر اعظم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) فرمود: من و علی پدران این امت هستیم.» [1].ولی مشرک اگر فرزند پیامبر هم باشد خطاب می شود: انه لیس من اهلک»[2]
------------------------------
پی نوشت:
[1]. بحار،ج95،16.
[2]. سوره هود/ 46
رهروان ولایت ـ دفاع از ن و دختران و نوامیس وطن، در برابر حرمت شکنان و مانیکه گستاخانه به آنها هتاکی میکنند، از جمله وظایف هر انسان با غیرتی استکه در این راه ساکت نمینشینند و مردانه وارد میدان میشوند تا ناموس وطن به یغما نرود و متأسفانه امروزه شاهدیم عزیزانی برای انجام این وظیفه دینی، جان خود را از دست میدهند.
علمای اخلاق، غیرت را که یکی از خصلتهای پسندیده و کمالات انسانی است، این چنین تعریف نمودهاند: غیرت و حمّیت، یعنی تلاش در نگهداری آنچه که حفظش ضروری است، این صفت در قالب مطلوبش از شجاعت، بزرگ منشی و قوت نفس انسان سرچشمه میگیرد و یکی از ملکههای نفسانی انسان و سبب مردانگی است و مرد بی غیرت از زمره مردان خارج است.»[1]
غیرت امری استکه از فطرت انسانی سرچشمه میگیرد و جایگاهی در سرشت و طبیعت آدمی دارد. چنانچه مرحوم علامه طباطبایی (ره) در این زمینه فرمودهاند: غیرت عبارت است از دگرگونى انسان از حالت عادى و اعتدال؛ بهطورى که انسان را براى دفاع و انتقام از کسىکه به یکى از مقدّساتش ـ اعم از دین، ناموس و یا جاه و امثال آن ـ کرده، از جاى خود مىکَند. این صفت غریزى، صفتى استکه هیچ انسانى بهطور کلّى از آن بى بهره نیست. پس غیرت یکى از فطریات آدمى است و اسلام هم دینى استکه بر اساس فطرت تشریع شده است.»[2]
غیرت مقولهای استکه در آموزههای دینی نیز از آن سخن بهمیان آمده است و آنرا نشانه ایمان و ثمره شجاعت دانستهاند:
الف: پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم در این زمینه میفرمایند: کانَ إِبْرَاهِیمُ علیه السلام أَبِی غَیُوراً وَ أَنَا أَغْیَرُ مِنْهُ وَ أَرْغَمَ اللَّهُ أَنْفَ مَنْ لَا یَغَارُ مِنَ الْمُؤْمِنِین»،[3]؛ پدرم ابراهیم با غیرت بود و من با غیرتتر از اویم. خدا بینى مؤمنى را كه غیرت ندارد، به خاك مىمالد.»
ب: حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در بیانی دیگر فرمودهاند: الغَیْرَةُ من الإیمان، و المِذَاء من النِّفَاق»،[4]؛ غیرت از ایمان است و بى بند و بارى از نفاق.»
ج: امام علی علیه السلام میفرمایند: ثَمَرَةُ الشَّجَاعَةِ الْغَیْرَةُ»،[5]؛ غیرت میوه شجاعت است».
د: امیر المومنین علی علیه السلام در بیانی دیگر فرمودهاند: اذَا لَمْ یَغَرِ الرَّجُلُ، فَهُوَ مَنْكُوسُ الْقَلْب»،[6]؛ اگر انسانى غیرت نداشته باشد قلب و فكرش وارونه است»
ه: امام صادق علیه السلام در این زمینه میفرمایند: إِنَّ اللَّهَ- تَبَارَكَ وَ تَعَالى غَیُورٌ یُحِبُّ كُلَ غَیُور»،[7]؛ خداوند، غیور است و هر غیرتمندی را دوست دارد.»
در این میان، یکی از صحنههاییکه بیانگر به جوش آمدن غیرت است، در روز عاشوراست، زمانیکه امام حسین علیه السلام همه یارانش به شهادت رسیدند، و تیرها و نیزهها از هر سو بدن مبارک امام را نشانه میگرفتند، در این هنگام دجّال صفتان و خنّاسانی به فرماندهی شمر ملعون، بین امام و خیمههای آنحضرت فاصله شدند و قصد حمله به خیمههای امام را داشتند، که امام علیه السلام در این لحظه فرمودند: وَیْلَکُمْ یَا شِیعَةَ آلِ أَبِی سُفْیَانَ إِنْ لَم یَکُنْ لَکُمْ دِینٌ وَ کُنْتُمْ لَا تَخَافُونَ الْمَعَادَ فَکُونُوا أَحْرَاراً فِی دُنْیَاکُم»،[8]؛ ای پیروان آل ابو سفیان اگر دین ندارید و از قیامت نمیهراسید، در دنیایتان آزاده باشد.»
این فرمایش امام علیه السلام که عنصر غیرت در آن موج میزند، بیانگر آن استکه نهى از منكر حتى در لحظات آخر عمر، بر انسان واجب است و اینکه حمایت از ناموس از بزرگترین واجبات است.
آری امثال علی خلیلیها که شاهرگ غیرتشان در گوشه و کنار این مملکت آماج تیزی قرار میگیرد، و در خون خود مظلومانه میغلطند و گاه بدون حمایت مسئولین، غریبانه رها میشوند، انسانهای وارسته و غیرتمند و آزادهای هستند که برای حفظ ناموس این مرزو بوم به شهادت رسیدهاند.
امیدواریم که مسئولین ذیربط در این موارد با حمایتهای گرم و جدّی خود نگذارند این رگهای غیرت خشک شود و مانع این شوند که اراذل و اوباش و خناس صفتان، این نوع کارهای شنیع را ادامه دهند و آنها را به سزای اعمال ننگینشان برسانند.
--------------------------------------------------------
پینوشت:
[1].جامع السعادات، ج ۱، ص266
[2].تفسیر المیزان، ترجمه سید محمدباقر همدانی، ج 4، ص 280
[3].مکارم الاخلاق،ص239
[4].الفایق فی غریب الحدیث،ج3،ص232
[5].غررالحکم و دررالکلم،ص327
[6].کافی،ج11،ص229
[7].کافی،ج11،ص229
[8].ابن طاووس، على بن موسى، ترجمه، فهرى زنجانى، احمد، اللهوف على قتلى الطفوف، ص 120، جهان، تهران، چاپ اول، 1348ش
منبع:http://www.jonbeshnet.ir/news/27585
الَّذینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلا بِذِکْرِ اللَّهِتَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ [سوره رعد/28]»
بازآمدگان به سوى خدا کسانى اند که به او ایمانآورده اند و دل هایشان به یاد خدا آرام مى گیرد. بدانید که تنها با یاد خدا دل ها آرامشمى یابد»
سوالی که در باره آرامش پیش میاد این هست که دلها و بویژه دل مومن، با یاد خداآرام می گیرد، اما در آیات دیگری می خوانیم هر گاه مومن خدا را یاد کند دلش بهلرزه می افتد إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ» [1] آیا این لرزش و آرامش می تواند در یکجا جمع شوند؟ راه توجیه آن چیست؟
پاسخ:
برای تصور وجود این همزمان بودن آرامش و لرزش در یک فرد، توجه به این مثال هاراهگشا می باشد:
الف: گاهی انسان بخاطر وجود همه مقدمات، اطمینان و آرامش دارد،اما در عین حال ازنتیجه هم نگران و بیمناک است.مثل جراح متخصصی که به علم و کار خود مطمئن است ولیباز در هنگام عمل یک شخص مهم دلهره دارد.
ب: فرزندان، هم به وجود والدین، احساس آرامش می کنند و هم از آنها حساب می برند ومی ترسند.
[1].سورهانفال/2.
چرا به امام حسین ـ علیه السّلام ـ ثار الله میگویند و چه كسی این لقب را به ایشان داده است؟
پاسخ:
ثار» در لغت هم به معنی خون آمده است، و هم به معنی طلب و انتقام گرفتن از خون كسی كه به دست دیگران كشته شده است.(1)
ثار الله از دو واژه ی ثار» و الله» تشكیل یافته و یكی از القاب امام حسین ـ علیه السّلام ـ میباشدكه در زیارت عاشورا آن حضرت را با این لقب موردخطاب قرارمی دهیم. ثارالله: یعنی (طلب دمه الله) كسی كه طالب خون او خداست و انتقام از قاتلین او را خداوند خواهد گرفت.(2)
ثارالله به كسی كه خود و خویشانش در راه خدا كشته شوندنیز گفته می شود.
مرحوم مجلسی در شرح جمله الوتر الموتور» چنین نوشته است: وتر الله ای الفرد المتفرد فی الكمال من نوع البشر فی عصره الشریف او المراد ثار الله ای الذی الله تعالی طالبُ دَمِه و الموتور قتیلُ له، قتیلُ فلم یدرك بدمهِ»: یعنی فردی كه از لحاظ رسیدن به كمال در دوران خویش یگانه وبی همتاست ،و یا مراد از آن همان ثار الله است كه به معنی كسی است كه طالب خون او خداوند است، و موتور به معنای كشته شدن در راه خداوند و كشته شدهای است كه انتقام خونش را نگرفته باشند.(3)
و احتمال دارد معنای ثارالله چنین باشد، خونی كه صاحب آن خداوند است و ولی دم او خداوند است. چون خون حسین در راه خدا و برای حفظ قرآن و تمامیت اسلام ریخته شده این خون و این شهیدان خدائی هستند. بنابراین انتقام آن نیز باید از طرف خداوند باشد،
امّا درباره اینكه این لقب را چه كسی به امام حسین ـ علیه السّلام ـ داده است باید عرض شود كه چون سند زیارت عاشورا قدسی است، یعنی زیارت عاشورا كه زیارت امام حسین ـ علیه السّلام ـ است از طرف خداوند به ائمه رسیده است و آنرا پیامبر اكرم از جبرئیل گرفته و جبرئیل آن را از خداوند یاد گرفته است و از طریق معصومین به ما آموختهاند تا آن حضرت را زیارت كنیم،(4) بر این اساس این لقب را خداوند به امام حسین ـ علیه السّلام ـ داده است و چه لقب زیبایی است.
پاورقی:
1. عبدالسلام محمد هارون، مقابیس اللغه، ج1.آیاازدواج امام جواد(علیه السلام) با دختر مأمون صحّت دارد؟ در صورت صحّت چراامام(علیه السلام) با دختر چنین شخصی ازدواج كرد؟
پاسخ:
مأمون»پس از شهادت امام رضا(علیه السلام) در سال 203 هـ ق از خراسان به بغداد آمد، دیدنه تنها اهل خراسان، بلكه شیعیان در بغداد و عراق او را قاتل امام خود می دانستند.اورا مورد لعن و سرزنش قرار می دادند، به این فكر افتاد كه خود را از آن جرم وگناه بیرون آورد و نظر شیعیان و علویان را نسبت به خود جلب نماید، ازاینروی نامه ایبرای امام جواد(علیه السلام) نوشت و با اكرام و احترام او را به بغداد خواست تا بااین دسیسه ذهنیّتی كه مردم از او دارند با تكریم و اكرام فراوان در انظار عمومینسبت به امام(علیه السلام) خارج سازد.(1)
شیخ مفید» به سند خود از ریّان بن شبیب» روایت كرده كه چون مأمون» خواست دخترشام الفضل را به عقد ازدواج امام جواد(علیه السلام)در آورد، بنی عباس مطلع شده و برآنان بسیار گران آمد و از این تصمیم مأمون به شدّت ناراحت شدند و از این ترسیدندكار حضرت جواد(علیه السلام)بدانجا بكشد كه كار پدرش حضرت رضا(علیه السلام) كشید و منصبولیعهدی مأمون به آن حضرت ودرنتیجه خلافت به بنی هاشم منتقل گردد.
از این رو تشكیل جلسه داده و در این باره به گفتگو پرداختند و به نزد مأمون آمدهوبا اعتراض به كاراو،گفتند: ای امیرالمؤمنین تو را به خدا سوگند می دهیم ازتصمیم خود درباره تزویج (محمد بن علی) صرف نظر كن، زیرا از این می ترسیم كهبدینوسیله منصبی را كه خداوند به ما داده از چنگ خارج ساخته و لباس عزت و شوكتی راكه خدا به ما پوشانیده، از تن ما به در آوری، زیرا تو به خوبی كینه دیرینه و تازهما را به این گروه (بنی هاشم) می دانی و از رفتار خلفای گذشته با آنان آگاهیكه (بر خلاف تو) آنان را تبعید می كردند و كوچك می نمودند و ما در آنرفتاری كه تو نسبت به پدرش حضرت رضا(علیه السلام)انجام دادی در تشویش و نگرانیبودیم تا این كه خداوند اندوه ما را از طرف او برطرف ساخت. تو را به خدا دست ازاین كار بردار دوباره ما را به اندوهی كه به تازگی از سینه های ما دور شده،باز مگردان و رأی خویش را درباره تزویج ام الفضل» با فرزند علی بن موسیالرضا(علیه السلام) تجدید نظر كن. مأمون» به آنان گفت: (اما بینكم و بین آلابیطالب . و لو انصفتم القوم لكانوا اولی بكم)(2) سزاوارتر از شما هستند (بهمقام خلافت و زمامداری) و اما رفتار خلفای قبل از من نسبت به آن ها (كهیادآور شدید) آنان با این عمل قطع رحم و خویشاوندی كردند و پناه می برم بهخدا كه من نیز همانند آنان باشم به خدا سوگند من از آن چه نسبت به ولیعهدی علی بنموسی(علیه السلام)انجام دادم، هیچ پشیمان نیستم و به راستی من از او خواستم كه كارخلافت را به دست بگیرد و من از خودم آن را دور سازم ولی او قبول نكرد و مقدّراتخداوند همان بود كه دیدید. اما این كه من محمد بن علی (امام جواد(علیه السلام)) رابرای دامادی خود برگزیدم، به خاطر برتری اوست با خردسالیش در علم و دانش بر همهدانشمندان زمان و راستی كه دانش او شگفت انگیز است و من امیدوارم آن چه كه مناز او می دانم برای مردم آشكار كند تا بدانند كه رأی صحیح همان است كه مندرباره او داده ام.
علت ازدواج:1- برای علت ازدواج دلیل نقلی روشن پیدانشده .اما دراین باره سیره ینبوی وسیره ی انبیای پیشین(مثل لوط ونوح) كه ازطریق وحی با خداوند مرتبط بودندودرعین حال ن ناشایسته هم داشتند .گواه خوبی است .برخی از ن پیامبردخترانافرادی بودند كه حقوق اهل بیت وخاندان پیامبررا نادیده گرفته وسبب شهادت آنان شدند.
2- پس از شهادت امام رضا در سال 203 هـ ق مأمون به بغداد عزیمت نمود و به خاطر عوضكردن افكار عمومی در مورد قتل آن حضرت وتغییر فضا به سود وتبرئه خود با نیرنگ وتزویر دخترخود را به امام جواد(علیه السلام)تزویج كرد.
2- علت دیگر درباره قبول از طرف امام جواد كه با دختر مامون ازدواج كرد شرایط خاصو اضطرار و اجباری بود كه درپیشروی امام بود وامام ناگزیر از قبول پیشنهاد مامونگردید، و آن حضرت از دختر مامون دارای فرزندی نشد (هدف مامون از تزویج دخترش بهامام علاوه بر زیر نظر گرفتن فعالیتهای امام و انتقال نسل امامت به خاندان عباسیبود كه به این هدف نایل نشد.)
امام غیر از دختر مامون ن صالحهای دیگری داشت كه با وفا دیندار بوده و ارادتكامل به امام داشتند دارای اولاد صالحی بودند كه نسل امامت از آنها استمرار یافت.
3- ائمه علاوه براین ن ،ن دیگرنیز داشته و از ن پاك دامن برخوردار بودند.اما بر اساس برخی از شرایط عدهای با تحمیل شرایط به همسری آنها برآمده و دشمنینمودند. چنانكه این مسئله برای تمام انسانها ممكن است. آنها نیز بر اساس اینكهانسان بودند با برخی از گرفتاریها و تلخیها مواجه میشدند تا برخورد آنها برای ما الگوباشد، آنها در زندگی مادی از علوم الهی خویش برای بهبود زندگی مادی سودنجستهاند.تا زیباترین ن را در اختیار داشته باشند. بلكه آنها نیز با ناملایماتزندگی در مقابل خداوند امتحانات سختی را پشت سر گذاشته اند،لذا الگوی كامل برایانسانها هستند.اگرقرار بود. ائمه وانبیاء با استفاده از علوم خود وبا توجه بهامتیازات دیگركه داشتند ازآنها استفاده كرده وبهترین زندگی را داشته باشند .همهبرآنها خرده می گرفتند ونمی توانستند بعنوان الگو برای همه ی انسانها مطرح باشند.
درنتیجه ازدواج امام با دختر مامون برخلاف موازین شرعی نبود .وامام برای ازدواج بااو كه به پیشنهاد واصرار مامون صورت گرفت مخالفتی نكرد.
پاورقی:
1. شیخعباس قمی، منتهی الآمال (انتشارات جاویدان علمی) ج 2، ص 370. داود الهامی سیری درتاریخ تشیّع،قم : مكتب اسلام، ص 665 تا 669.
2. شیخ مفید، تاریخ ارشاد (انتشارات علمیه اسلامیه) ج 2، ص 269. داود الهامی سیریدر تاریخ تشیّع، مكتب اسلام، ص 666.
تابلو
گفت:رومه های زنجیره ای وسایت های ضدانقلاب،ده ها مقاله و گزارش علیه ریاست کنونی دانشگاه آزاد نوشته وخواستار عزل وی شدند!
گفتم:حتما به خاطر این که مسئولان جدید دانشگاه آزاد به اقوام وآشنایان خودشان در دانشگاه پست ومدرک داده اند؟!
گفت:این کارها راکه مسئولان قبلی کرده بودند.
گفتم:پس شاید به این دلیل که اموال دانشگاه آزاد را حیف و میل کردند.
گفت:این کارها را هم که قبلی ها انجام داده و میلیاردها تومان از اموال دانشگاه را هپل هپو کرده بودند.
گفتم:خب!پس حتما مسئولان جدید اموال دانشگاه را صرف بازی های ی کرده اند.
گفت:ای عوام!مگر یادت رفته که قبلی ها فقط در یک قلم 2میلیارد تومان پول دانشگاه را برای ایجاد آشوب های خیابانی هزینه کرده بودند؟
گفتم:یارو که با دوستانش در حال بازدید از یک
نمایشگاه نقاشی بود،جلوی یک تابلو ایستاد و به مدیر نمایشگاه گفت؛خجالت نمی کشید
عکس این رانت خوارهای سوء استفاده چی رو اینجا گذاشتین؟ومدیر نمایشگاه گفت؛اون
تابلو نیست،آئینه است!
منبع:رومه کیهان
درباره این سایت